سایت داستان کوتاه

بخش: سرگرمی - داستانهای کوتاه -

داستان کوتاه بسیار زیبای  “سرزنش”

---

ارسال شده درتاريخ: 1392/11/29 | نويسنده: admin | نظرات (0)
برچسب ها : داستان ، داستان کوتاه ، سایت داستان ، سایت داستان کوتاه ، داستان کوتاه "سرزنش" ، داستانک ، زیباترین داستانها ، سرزنش ، کوتاه و خواندنی ،

بخش: سرگرمی - داستانهای کوتاه - مطالب عاشقانه -

داستان کوتاه ناراحت کننده و غمگین ” نبش قلب “

---

ارسال شده درتاريخ: 1392/11/27 | نويسنده: admin | نظرات (0)
برچسب ها : داستان ، داستان کوتاه ، داستان کوتاه عاشقانه ، داستان کوتاه غمناک ، داستان غمگین ، داستان های کوتاه ، سایت داستان کوتاه ، مطالب عاشقانه ، نبش قلب ،

بخش: داستانهای کوتاه - داستان کوتاه پندآموز - داستان کوتاه عاشقانه -

پسر، دختر را در یک مهمانی ملاقات کرد. آخر مهمانی، دختر را به نوشیدن یک قهوه دعوت کرد، دختر شگفت زده شد اما از روی ادب، دعوتش را قبول کرد. در یک کافی شاپ نشستند، پسر عصبی تر از آن بود که چیزی بگوید، دختر احساس راحتی نداشت و با خودش فکر می کرد “خواهش می کنم اجازه بده برم خونه…” .

---

ارسال شده درتاريخ: 1392/07/19 | نويسنده: admin | نظرات (0)
برچسب ها : داستان کوتاه ، داستانک ، داستان ، عاشقانه ، پند آموز ، داستان کوتاه عاشقانه ، داشتان کوتاه پند آموز ، داستان عاشقانه ، قهوه شور ، سایت داستان کوتاه ، سایت داستان کوتاه عاشقانه ، سایت داستان عاشقانه ،

بخش: داستانهای کوتاه -

---

ارسال شده درتاريخ: 1392/06/30 | نويسنده: admin | نظرات (0)
برچسب ها : کوتاه و آموزنده : زنجیره عشق ، کوتاه و آموزنده ، داستان ، کوتاه ، عاشقانه ، داستان کوتاه ، داستان عاشقانه ، داستان کوتاه عاشقانه ، داستان زیبای عاشقانه ، داستان های کوتاه ، سایت داستان کوتاه ، داستان عشق ، داستان عاشقانه آموزنده ، داستان زنجیره عشق ، آذ کلوب | AZCLOOB.IR ، کلوب آذربایجان ،

بخش: داستانهای کوتاه -

در تورنتو کانادا یه دانشگاه بود . تازگی ها مد شده بود دخترها وقتی می رفتن تو دستشویی ، بعد از آرایش کردن آیینه رو می بوسیدن تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بمونه .

مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود. موضوع رو با رییس دانشگاه در میون می ذاره .

فرداش رییس دانشگاه تمام دخترها رو جمع می کنه جلوی در دستشویی و می گه :
کسانیکه که این کار رو می کنن خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت می کنن . حالا برای اینکه شما ببینین پاک کردن جای رژ لب چقدر سخته ، یه بار جلوتون پاک می کنه .

مستخدم با آرامش کامل رفت دستمال رو فرو کرد تو توالت ، بعد که دستمال خیس شد ، شروع کرد به پاک کردن آینه .

از اون به بعد دیگه هیچکس آیینه ها رو نبوسید!

---

ارسال شده درتاريخ: 1392/06/10 | نويسنده: admin | نظرات (3)
برچسب ها : داستان ، خفن ، دانشجو ، دانشجویی ، بوسه ، داستان خفن ، داستان دانشجویی ، داستان بوسه ، داستان طنز ، داستان جالب ، داستان کوتاه خفن ، سایت داستان کوتاه ، سایت داستان طنز ، طنز ، کلوب آذربایجان ، آذ کلوب ، azcloob ، azcloob.ir ،