داستان گریه دار
free-plan
دوشنبه 11 تیر 1403 | کاربران آنلاين : 164

داستان گریه دار

آخرین مطالب:
بخش: سرگرمی - داستانهای کوتاه - مطالب عاشقانه -
داستان فوق العاده زیبا و عاشقانه

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم....


ارسال شده درتاريخ: 1392/11/30 | نويسنده: admin | نظرات (0)
برچسب ها : ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،
پربازدیدترین مطالب:
خبرنامه
براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود