داستان +18
free-plan
شنبه 22 اردیبهشت 1403 | کاربران آنلاين : 9

داستان +18

آخرین مطالب:
بخش: طنز و جوک - پست های فیسبوکی -
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت 
می خواهم ازدواج کنم 
پدر خوشحال شد و پرسید : - نام دختر چیست ؟ 
مرد جوان گفت : - نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند 
پدر ناراحت شد 
صورت در هم کشید و گفت 
من متاسفم به جهت این حرف که می زنم 
اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست 
خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو 
مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود 
با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت 
مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم 
مادرش لبخند زد و گفت 
نگران نباش پسرم 
تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی 

چون تو پسر او نیستی

ارسال شده درتاريخ: 1391/10/04 | نويسنده: admin | نظرات (0)
برچسب ها : ، ، ، ، ،
پربازدیدترین مطالب:
مروری بر مطالب گذشته:
خبرنامه
براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود