طنز و جوک - 24
free-plan
دوشنبه 11 تیر 1403 | کاربران آنلاين : 149

طنز و جوک - 24

آخرین مطالب:
بخش: طنز و جوک -

وقتی یك كتاب خوب 4هزار تومنه و یك شانه تخم مرغ 8هزار تومن، معلوم میشه ارزش ك**و**ن مرغ از تفكر یك نویسنده بیشتره

.

.

.

.

.

.

.

.

باجناق دكتر شریعتی


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/09 | نويسنده: admin | نظرات (1)
بخش: طنز و جوک -

ای تف تو این اینترنت ایران !!!

.

.

.

.

.

.

دکتر شریعتی بعد از موفق نشدن در گذاشتن کامنت


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/09 | نويسنده: admin | نظرات (0)
تقلب
781  بازديد
بخش: طنز و جوک -

علی بزرگتر بنویس دیگه

.

.

.

.

.

.

بغل دستی دکتر شریعتی


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/09 | نويسنده: admin | نظرات (0)
آب
1115  بازديد
بخش: طنز و جوک -

آبش اومد

.

.

.

.

.

.

دکتر شریعتی دوان دوان به سمت wc


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/09 | نويسنده: admin | نظرات (0)
شک
832  بازديد
بخش: طنز و جوک -
فعلاً نه بهم زنگ بزن نه اس بده علی بهم شک کرده
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
خواهر دکتر شریعتی

ارسال شده درتاريخ: 1391/08/09 | نويسنده: admin | نظرات (0)
بخش: طنز و جوک -

توپ ، تانک ،فشفشه ، داور بیشتر دقت کن!

.

.

.

.

.

.

شعار دکتر شریعتی در استادیوم+سانسور


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/09 | نويسنده: admin | نظرات (0)
بخش: طنز و جوک -

بچه باحالی بود دمش گرم

.

.

.

.

.

.

دکتر شریعتی هنگام ملاقات با من


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/09 | نويسنده: admin | نظرات (0)
جوک
1030  بازديد
بخش: طنز و جوک -

دختر چیست؟
موجودیست بسیار زیبا و هرکدام آنها چندین خاستگار و عاشق تحصیل کرده و خوشکل و پولدار و باکلاس دست و پا شکسته دارند اما به دلیل نامعلومی همچنان مجرد است

-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

آرایش چیست ؟
.

.
لایه ای ضخییییم که لولو را به هولو تبدیل میکند !


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/09 | نويسنده: admin | نظرات (1)
برچسب ها : ، ، ، ، ، ،
بخش: طنز و جوک - داستانهای کوتاه -

در باغ دیوانه خانه ای قدم می زدم که جوانی را سرگرم خواندن کتاب فلسفه ای دیدم. 
منش و سلامت رفتارش- با بیماران دیگر تناسبی نداشت.کنارش نشستم و پرسیدم:
"اینجا چه می کنی ؟"
با تعجب نگاهم کرد. اما دید که من از پزشکان نیستم. پاسخ داد:" خیلی ساده پدرم که وکیل ممتازی بود.می خواست راه او را دنبال کنم. عمویم که شرکت بازرگانی بزرگی داشت . دوست داشت از الگوی او پیروی کنم. مادرم دوست داشت تصویری از پدر محبوبش... باشم .
خواهرم همیشه شوهرش را به عنوان الگوی یک مرد موفق مثال می زد.
برادرم سعی می کرد مرا طوری پرورش بدهد که مثل خودش ورزشکاری عالی بشوم.
مکثی کرد و دوباره ادامه داد:
"در مورد معلم هایم در مدرسه -استاد پیانو- و معلم انگلیسی ام هم همین طور شد. همه اعتقاد داشتند که خودشان بهترین الگویند . هیچ کدام آنطور به من نگاه نمی کردند که باید به یک انسان نگاه کرد... طوری به من نگاه می کردند که انگار در آیینه نگاه می کنند. 
بنابراین تصمیم گرفتم خودم را در این آسایشگاه بستری کنم. اینجا دست کم می توانم خودم باشم."

برگرفته از: کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها- پائولوکوئیلو


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/06 | نويسنده: admin | نظرات (1)
برچسب ها : ، ، ، ، ، ، ، ،
بخش: طنز و جوک - داستانهای کوتاه -

پزشك قانوني به تيمارستان دولتي سركشي مي‌كرد. مردي را ميان ديوانگان ديد كه به نظر خيلي باهوش مي‌آمد. او را پيش خواند و با كمال مهرباني پرسيد كه: شما را به چه علت به تيمارستان آورده‌اند؟

مرد در جواب گفت: آقاي دكتر! بنده زني گرفته‌ام كه دختر هجده‌ساله‌اي داشت. يك روز پدرم از اين دختر خوشش آمد و او را گرفت و از آن روز، زن من مادرزن پدر شوهرش شد. چندي بعد دختر زن بنده كه زن پدرم بود پسري زاييد. اين پسر، برادر من شد زيرا پسر پدرم بود

اما در همان حال نوه زنم و از اينقرار نوه بنده هم مي‌شد و من پدر بزرگ برادر ناتني خود شده بودم. چندي بعد زن بنده هم زاييد و از آن روز زن پدرم خواهر ناتني پسرم و ضمنا مادر بزرگ او شد. در صورتي كه پسرم برادر مادربزرگ خود و ضمنا نوه او بود

از طرفي چون مادر فعلي من، يعني دختر زنم، خواهر پسرم مي‌شود، بنده ظاهرا خواهرزاده پسرم شده‌ام. ضمنا من پدر و مادر و پدربزرگ خود هستم، پسر پدرم نيز هم برادر و هم نوه من است 

آقاي دكتر!‌ اگر شما هم به چنين مصيبتي گرفتار مي‌شديد،‌ قطعا كارتان به تيمارستان مي‌كشيد


ارسال شده درتاريخ: 1391/08/06 | نويسنده: admin | نظرات (1)
برچسب ها : ، ، ، ، ، ، ، ، ،
پربازدیدترین مطالب:
خبرنامه
براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود